بنیتابنیتا، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 11 روز سن داره

بنیتا دختر بی همتا

نه ماهگی

عزیزم مامان رو ببخش خیلی وقته که نتونستم وبلاگت رو آپ کنم همش هم تقصیر تو وروجکه که تا میام کاری بکنم پشت سرم ظاهرمیشی اونم با چه سرعتی .الانم تو رو گذاشتم رو تختت که مثلا کارمو انجام بدم خودت رو به درو دیوار میزنی هی از حفاظ تختت میگری که وایسی ببینی من چیکاردارم میکنم این عکسیه که الان ازت گرفتم .فضول خانوم دوم اینکه قبل از هشت ماهگیت دوتا مروارید خوشگل دراوردی مامان برات آش دندونی هم پخت که دندونات راحت دربیاد .کاری که این روزا خیلی انجام میدی دس دسیه و ازهرجایی میگیری که فقط چند لحظه ای رو بیاستی . اینم یه عکس که دندونات تقریبا توش مشخصه باید بگم که این عکس با هزار دردسر گرفته شده     ...
21 بهمن 1391

8ماهگی

الان چند روزی هست که وارد 8ماهگی شدی دیگه چیزی نمونده که یک سالت بشه روز به روز داری بزرگترمیشی و خانوم تر .چند روزپیش با بابایی رفته بودیم برات کتاب بخریم دیگه وقتشه که کتاب بخونی وقتی برات میخونم توام هم صدایی میکنی من دوتا کارو یاهم میتونم انجام بدم هم تلویزیون نگاه کنم هم کتاب بخونم ...
26 آذر 1391

نیم سالگی بنیتا

چند روزی هست که پا تو هفت ماهگی گذاشتی حالا دیگه غیراز فرنی و حریره بادوم دکتر گفته که بهت سوپ هم بدم البته سوپ که چه عرض کنم فعلا محتویات سوپت برنج و یه تیکه مرغه .واکسن ٦ ماهگیت رو هم با بابایی رفتیم زدیم اما قربون دختر نازم برم که فقط تو مطب موقع زدن واکسن جیغ زد اما بعد از اون دیگه گریه نکرد .برای معاینه پیش دکترم رفتیم .وزنت درپایان ٦ ماهگی ٧٩٠٠ قد٧١ دور سر ٥/٤٢ مامان و بابا دوتا جشن تو یه روز داشتن یکیش نیم سالگی شما بود و دومی سالگرد عقدمامان و بابا بود که یه کیک کوچولو و یه جشن کوچولو داشتیم .کاری که این روزا میکنی درآوردن صدایی که مثل صاف کردن گلو میمونه وقتی مثل خودت صدا درمیاری نگاه میکنی و میخندی . یعنی من عاشق این اخم کردنت ...
27 آبان 1391

شروع غذای کمکی

عزیزم یه چند روزی میشه که شروع کردی به خوردن غذای کمکی اونم از نوع فرنی .البته اون روزی که بهت فرنی دادم دقیقا 5 ماه و 16 روزت بود .البته خیلی هم دوست داشتی و ازفرنی استقبال کردی فعلا بایدفرنی بخوری بعدحریره بادوم. ...
20 آبان 1391

بدون عنوان

الان سه ماهی میشه که غلت میزنی ولی چنددقیقه بعدش غرمیزنی وخسته میشی و دوست داری بغلت کنم .یه چیز بامزه اینه که سه چهار روزه باتمرینایی که بابایی بهت داده صداهایی مثل ماما از خودت درمیاری .اونقدرصدای بانمک وگرفته ای داری که نگو ...
20 آبان 1391

بنیتای ما پنج ماهه شد

یه دو روزی میشه که بنیتای نازما پا توی شش ماهگی گذاشته اما هنوز غذای کمکی نخورده امروز که میریم دکتر باید ببینیم نظردکترش چیه .هنوز نمیدونیم وضعیت رشد بنیتا تو این ماه چه جور بوده انشالا بعداز برگشتن از پیش دکتر میام و مینویسم . چند تا از عکسای بانمک بنیتارو که من خیلی دوسش دارم ومیزارم اینجا وای خدا این دیگه چیه خب حالا وقت بازی با دوست خیالیمه (کلاغ .... ...
25 مهر 1391

بنیتا دردوماهگی

عزیزدلم امروز دوماهه شدی الان دوماهه که اومدی پیشمون ولی انگار خیلی وقته که پیشمونی .  امروز واکسن دوماهگیت رو هم زدیم بمیرم الهی چقدرگریه کردی حتما خیلی درد داشت. الان که دارم این مطالب رواینجا میزارم خوابیدی   یه عکس ازهمین لحظه ای که خوابی رو اینجا میزارم که بعدا ببنیش  ...
30 شهريور 1391

چهارماهگی بنیتا

امروز بنیتای عزیزم چهارماهه شد یه ماه بزرگترشدی دو روز پیش رفته بودیم پیش خانم دکتر تا وضعیت رشدت رو بررسی کنه وزنت تو چهارماهگی 6700 قد 67 دورسر 41 خانم دکتر از وضعیت رشدت خیلی راضی بودگفت عالیه .کوچولوی مامان امیدوارم همیشه سالم باشی .بزنم به تخته تا این لحظه غیراز رفتن پیش دکتر خودت برای معاینه پیش  دکتر دیگه ای نرفتی ا  اما هنوزواکسن چهارماهگیت رونزدی اونم به خاطر تعطیلی جمعه بود  امشب بابایی داره میره ماموریت کرمانشاه میدونم دلش خیلی برات تنگ میشه توام دلت خیلی برای بابات تنگ میشه اما ناراحت نباش تا 6روز دیگه برمیگرده پیشمون   ...
24 شهريور 1391