بنیتابنیتا، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 7 روز سن داره

بنیتا دختر بی همتا

عکسهای آتلیه ای بنیتا

عزیزم دیروز با مامان و بابا رفتی آتلیه سها که اولین عکسهای آتلیه ای رو بندازی تاهم  برای ما و هم خودت یادگاری بمونه . بمیرم که دیروز خیلی اذیت شدی ولی انصافا عکسات خیلی قشنگ شده تو این عکسها شما سه ماه ونوزده روزه هستی   ...
12 شهريور 1391

رویدادهای مهم رشدی

سلام عزیزم باکاری که دیروزکردی تصمیم گرفتم این عنوان رو به وبلاگت اضافه کنم دیروز یعنی تاریخ ٧شهریور ٩١شما اولین غلت یکطرفه رو زدی آفرین دخترم که خیلی جلو جلو پیش میره ولی منو خیلی ترسوندی نفهمیدم چه جوری سمتت بیام .مامان جون مواظب باش این کارت یه کم خطرناکه دستت میمونه زیرت جوجوی مامان . وای یه چیز دیگه ام هست بدونی چقدرجیغ میزنی بعضی وقتا میگم الانه که همسایه ها برای شکایت بیان پیشمون انگارمیخوای حرف بزنی البته این کارو خیلی وقته که شروع کردی مدل خوابیدنت که خیلی بانمکه دومتر از رختخوابت اون ورتر میخوابی این عکس یکی از بهترین حالتهای خوابته عزیزم   ...
8 شهريور 1391

عکسایی از بنیتا خانوم

 بنیتا قبل از حموم کردن بنیتا بعداز حموم کردن عزیزم این عکسو ازت گرفتم که وقتی بزرگ شدی ببینی که اینجا  چقدرازعروسکت کوچیکتری بنیتا و آیلا (دختر داییش) بنیتا تو اتاقش بنیتا دررختخواب   ...
4 شهريور 1391

بنیتا درسه ماهگی

امروز بیست وپنجم ماه رمضونه و بیست و چهارم مردادماه امروز سه ماهه که خدا بنیتای عزیزمون رو بهمون داده اصلا باورم نمیشه یک ماه از اون موقع که اومدم نوشتم که دوماهه شده میگذره تو عزیز دلم یه ماه دیگه بزرگترشدی اینم یه عکس از سه ماهگیت ...
24 مرداد 1391

خاطره زایمان

به نام او که افرید تو را ومرا شاهد لحظه ی افرینشت کرد تا عظمتش را بیشتر باور کنم وغرق وجودش شوم. هنوز باور ندارم که تکه ای از وجودش را به من بخشیده...هنوز باور ندارم که مرا لایق این نعمت عظیم دانسته ومن شاکرم بخاطر لحظه به لحظه ی ان روز.شاکرم خدایم را بخاطر هر ان دردی که وجودم را فرا میگرفت ومرا به تو نزدیکتر میکرد.شاکرم ربم را بخاطر اینکه مرا شاهد لحظه ی افرینش کرد......   شب 23ام اردیبهشت ساعت 9:45 بودکه درد کوچیکی رو زیر شکمم حس کردم خیلی منتظر این لحظه بودم کم کم دیگه داشت دیر میشد آخه 40 هفته و یک روزم بود با بخش زایمان بیمارستان جم تماس گرفتم و با پرستار کشیک صحبت کردم که گفت خودتو زود برسون بیمارستان ....
18 مرداد 1391

بدون عنوان

بنیتای مامان, امروز تو یک ماهت شد  امروز با خاله مریم و باباجون بردیمت دکتر .خیلی خوشحال شدیم وقتی خانم دکتر گفت بنیتای من تو  یک ماه ٩٠٠گرم وزن اضافه کرده تازه قدت ام ٥٥سانت شده . هوووووووراااااااااااااا عزیزدلم سه سانت قدش بلندتر شده مامانی دکتر به من گفت طی ١ ماه: قد:٥٥cm اندازه دور سر:37cm وزن: 4k و 350g   ...
24 خرداد 1391