باورت گر بشود گرنشود
حرفی نیست ...اما ...!
نفسم میگیرد درهوایی که نفسهای تو نیست .
مدیر جدید!!!
سلام از امروز مدیریت وبلاگ با من یعنی بابای بنیتا هست
نویسنده :
مهری
19:28
سلام بعداز مدتها
خيلي وقته كه وقت نكردم بيام وبلاگت رو آپ كنم ازبس كه شيطوني اين بار اومدم كلمه هايي كه ميتوني بگي رو اينجا بنويسم اولين كلمه كه ياد گرفتي بگي نه بود هرچي ازت ميپرسيديم ميگفتي نه البته جديدا اره هم ميگي . ددر ماماني آب بده بابا نه اري رفت ني ني اينم چند تا عكس خانوم مهندس آخه تو اون تو چيكارميكني ؟ اين موش موشي مامانه بنيتاو خاله ش حدس بزنيد بنيتا كجاست؟ ...
نویسنده :
مهری
16:21
اولين گردش بنيتا درپارك
عزيز دلم اصلا نميدونستيم كه اينقدر ميخواي از بازي تو پارك لذت ببري والا زودتر ازاينا پارك ميبرديمت اينم چند تاعكس از اولين بازي تو توي پارك ...
نویسنده :
مهری
14:44
سفر به اصفهان
ماماني الان كه دارم برات مينويسم شما يك سال و يك ماهه هستي البته الان خوابيدي كه من ميتونم با خيال راحت كارمو بكنم .تقريبا يه هفته ميشه كه از سفربه اصفهان برگشتيم اينم چند تا عكس يادگاري از سفر به اصفهان ...
نویسنده :
مهری
14:43
تولديك سالگي
امروز روز تولدتوست ومن هرروز بيش ازپيش به اين راز پي ميبرم كه توخلق شده اي براي من كه زيباترين لحظات رابرايم بسازي..... عزيز دلم تولدت مبارك
نویسنده :
مهری
20:35
يازده ماهگي
سلام خوشگل مامان ،سلام عسل مامان ببخش مامان رو كه ديربه دير ميام تا وبلاگ رو آپ كنم همش هم تقصير خودته كه اينقدر شيطوني ميكني و نميزاري به كارام برسم حالاكه خوابيدي فرصت كردم بيام ،تقريبا ازعيد توميتونستي چندقدم بدون كمك راه بري حالا كه چندروزي هست كه وارد دوازده ماهگي شدي اون دوقدم تبديل به تقريبا ده قدم شده ،قربون راه رفتنت برم من،از كلمه هايي كه ميتوني بگي الو كه هرچي دم دستت باشه ميچسبوني دم گوشت و ميگي الووو،چشمك زدنت كه خيلي بامزه ست دوتاچشات رو ميبندي اگه بتونم ازت عكس بگير حتما ميام تووبلاگت ميزارم
نویسنده :
مهری
23:57
عكساي آتليه 2
اولين سرماخوردگي
سلام ماماني الان دوروزه كه حالت اصلا خوب نيست سرماي بدي خوردي وهمش سرفه ميكني اصلا لب به غذا نميزني مامان خيلي برات ناراحته. خداكنه هرچه زودتر حالت خوب بشه وبه شيطونيات ادامه بدي
نویسنده :
مهری
11:52